سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 5:59 صبح یکشنبه 87/4/23

                                               یا من اسمه دوا و ذکرهو شفا

عید نوروز مثل همیشه به منزلش رفتیم ماشین را در زمین خالی جلوی خانه اشان پارک کردم و از ماشین پیاده شدم و طبق عادت به پنجره خانه اشان  در طبقه دوم نگاه کردم. سری بیرون آمد و صدای خوشحالی که عمو اینا آمدند. در همیشه باز بود به داخل رفتیم دیده بوسی و تبریک عید.
-پس حاج آقا کجاست؟
-می آید. بفرمایید بالا.
چند دقیقه نگذشته بود که خبر رسیدنمان فضای روستایمان را پر کرد و حاج آقا از راه رسید و سلام تعارف و دست بوسی.
-حاجی خدا نکرده ناخوشی؟
- نه مقداری کبدم چرب شده چیزی نیست. دکتر گفته.

حاج شکراله عموی کوچکم را از همه ی عمو هایم بیشتر دوست دارم. راستش خیلی بوی آقام خدا بیامرز را می دهد از شش سال پیش که آقام رفت به نوعی نقش پدری داشته و توانسته جای خالی آقام را پر کند. از اون آدم های در خونه باز است که اگر 100 تا مهمان سر زده وارد خانه اش شوند از خوشحالی پر در می آورد. همیشه دوست داشتم مثل او باشم. بعد از فوت آقام خودش نیز احساس کرده باید بیشتر هوایمان را داشته باشد.

آری کبد حاجی چرب بود ولی نه آنقدر که تعداد گلبول های سفید و قرمز را در شرایط بحرانی قرار دهد. سه هفته پیش دوباره برای احوالپرسی به روستایمان رفتیم. حاجی نصف شده بود. خانم همه آزمایش ها را بررسی کرد و گفت باید آزمایش مغز استخوان بدهد من مشکوکم. بچه هایش و خودش نگران شدند و حالا حدس خانم درست از آب درآمده است.  حاجی به سرطان خون از نوع ام 4 که از همه خطرناک تر است مبتلا شده و دوباره دست ها بسوی آسمان دراز شد. دیشب در بیمارستان آیت اله خوانساری برای انجام مراحل شیمی درمانی بستری شده. فکر سر و صورت بدون موی او مو را بر تنم سیخ می کند و وحشت مرگ فضای خانه ام را پر کرده. فکر نبودن او و پرواز روحش بد جوری به سرگیجه ام می اندازد. آیا این هم از آن نوع بیماری هاست که آدم فکر می کند دعای ملتمسانه هم بر آن افاقه نمی کند!؟ نمی دانم ناامید نیستم و فقط دعا و دعا....

یا حق

 


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
10
:: بازدید دیروز ::
32
:: کل بازدیدها ::
359092

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::