سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 4:42 عصر چهارشنبه 90/2/21

بنام خدا
سلام دوستان خوب. حقمراد زلفی و شمس الدین هاشمی من و حسین کندری چهار نفر مخابراتی بودیم. اما چون قاسم داوری و مرتضی ترک همدانی بودند آنها با اینکه نیروی توپخانه بودند با ما بودند. خیلی زود با همه اخت شدیم. گذران خدمت شدت گرفته بود و من به شلیک و صدای مهیب توپها عادت کرده بودم. از طرف عراق هیچ گلوله توپی شنیده نمی شد و بچه ها می گفتند آن ها دارند مهمات ذخیره می کنند و بزودی ممکن است حمله آغاز شود. خبر رسید منافقین منطقه را تحویل گرفته اند و حالا هموطنان ما در مقابلمان ایستاده بودند. 18خرداد 67 اگر چهار ماه خدمت اضافه  نمی شد حسین ترخیص شده بود و حالا ترخیص نشده که هیچُ بوی حمله دشمن خواب را از چشمها می رباید. حسین از قیاسی خواست مقداری برق را دیر خاموش کند گفت بیایید وصیت نامه بنویسیم. بسم ا... شهادت می دهم که خدا یگانه است....غم بزرگی بود نوشتن. نوشتم که برادرم مصطفی بجای من ادامه تحصیل بدهد و بخارج از کشور برود و در نهایت نوشتم سلام مرا به امام برسانید زیرا ابراهیم پسر عموی شهیدم همین را نوشته بود. از همه حلالیت طلبیدم. حسین کاردش می زدی خونش در نمی آمد و به کسی که4 ماه را اضافه کرده بود مرتب بد و بیره می گفت.  روز بعدش طی دو بار هواپیماهای خودی مقر منافقین را در جنوب شهر زرباطیه عراق بمباران کردند. خبر رسید بار اولش خوب نبوده اما بار دومش پرستوها گل کاشته اند. 28 خرداد حمله چلچراغ آغاز شد و بعد از 20 دقیقه اولین خطمان شکست. درست در میان ارتش و سپاه و حمله دشمن آغاز شد و دشمنی که در این دوره  توپی شلیک نکرده بود زمین و زمان را با هم می لرزاند. توپهای اتریشی بردشان 90 کیلومتر است و 40 کیلومتر را منور می آیند. شاید 10 توپ اتریشی با هم شلیک می کردند و ما با یک توپ اتریشی جواب می دادیم و اصلا آتشمان برابر نبود. من فقط با دیده بانها صحبت می کردم و با طرح تیر که چند گلوله و کدام نمره را بزنند. دیده بان می گفت هر میخ5  گلوله من به اردشیر در طرح تیر می گفتم هر میخ10 گلوله و اردشیر با تلفن به پای توپ می گفت هر میخ 50 گله بچو( به کردی می گفت) بچه ها تا صبح گلوله زدند و یکدم آرام ننشستند. خستگی از سر و روی همه هویدا بود. هاشمی خوابش گرفته بود و حقمراد که تنها فرزند ذکور یک خانواده 9 نفره هفت چشمه ایلامی بود می گفت خواهرانم گفته اند شلوغ شد فرار کن. با اینکه از شجاعت چیزی کم نداشت. بچه های خودمان عقب نشینی را شروع کرده بودند. خطهایمان یکی پس از دیگری می شکست. دیده بانها دیگر پیامی نمی دادند. خدایا نکند......

 

ادامه دارد.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
27
:: بازدید دیروز ::
34
:: کل بازدیدها ::
358513

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::