• وبلاگ : ياد باد آن روزگاران
  • يادداشت : سال 67 سال جنگ و صلح (11)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مصطفي 

    بي صدا شب تا سحر
    ياران خود را خواند و گرد آورد
    جا به جا
    در راه ها
    بر شاخه ها
    بر بام گسترد
    صبحگاهان
    شهر سرتا پا سياه از
    تيرگي هاي گنهکاران
    ناگهان چون نوعروسي در پرندين پوشش پاک سپيد تازه
    سر بر کرد
    شهر اينک دست نيروهاي نوراني است
    در پس اين چهره تابنده
    اما
    باطني تاريک دودآلود ظلماني است
    گر بخواهد خويشتن را زين پليدي هم بپيرايد
    همتي بي حرف همچون برف مي بايد