وبلاگ :
ياد باد آن روزگاران
يادداشت :
اعراف
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ف.جـ
پاي چوبينم در خاک
کلاه مسخره اي بر سر
جل پاره اي بر تن
اين است شکوه و جلال من
تا مرغکان سبک بال
از آسمان دلم گذر نکنند
که ترس
تنها وظيفه ي من است
و تنهايي
تنها پاداش من است !
حتي در آن زمان که باد مي آيد
تا غصه هاي مرا
بشويد از تنم
تنهاترينم !
غمگين ترينم !
من نمي خواهم ؛ مترسکي باشم در گندمزار
نمي خواهم هيبتم را , پرندگان دريابند
نمي خواهم زشتيم , بهاي من باشد
مي خواهم بذري شوم
تا هزار خوشه دهم
و در ضيافتم , همه بنشينند
مي خواهم خاک شوم
تا در سينه ام
ريشه ها را دريابم
مي خواهم چشمه اي شوم
شعله اي
نوري
مي خواهم لبخندي شوم
بر چهره اي غمين
اي کاش
اي کاش
حتي عروسکي شوم
در دست کودکي فقير
نه !
نمي خواهم مترسکي باشم در گندمزار
Regards
F.Javidzadeh