با سلام و احترام
آقاي دكتر نظري مطالب وبلاگتان را مرور مي كردم
با خود گفتم پروردگارا (شكر)!
بالاخره يك نفر پيدا شد كه نداي لبيكش با (پدر معنوي ام)
به گوش رسد.سالها بود كه گمان مي كردم در اين مقوله تنهايم.
از تنهايي ام ابايي نيست. من تا به آخر خواهم ايستاد.
اما از حضور سبزتان چه در سايت دكتر و چه در اينجا خرسندم.
خوشحال مي شوم ديداري با هم داشته باشيم.
پايدار باشيد و موفق
جناب آقاي نظري عزيز
از كامنت شما ممنونم.
من با شما هم عقيدهام. تاريخ ماندگاري را نشان خواهد داد. امشب برنامهاي از تلويزيون ديدم كه باعث خجالت بود. يك مشت آدم قلم به مزد متولي شعر مملكت شدهاند و آنقدر اسمشان در جشنوارهها و شبهاي شعر گراميداشت فلان و بهمان تكرار شده كه حالت تهوع ميگيرم. يكي از همينها در بزرگداشت حسين منزوي در فرهنگسراي انديشه چند روز پس از مرگ او گفت: حاضرم يك غزلم را با يك بيت از منزوي عوض كنم. ظريفي از دوستان ما پچ پچه كرد: تمام شعرهايش را بدهد يك مصرع از او را نميتواند بگيرد. واقعيت اين است اينها بايد باور كنند مردم ميفهمند. وقتي يقين كني كه مخاطبت داناست به خود اجازه نميدهي با كمترين دانش هر روز هر هفته هر شب بر صفحه تلويزيون قرار بگيري و اراجيف ببافي. نميدانم اين همه كتاب براي كه منتشر ميشود؟ آقايان تصميم گرفتهاند كه جشنواره شعر فجر برگزار كنند؟؟ اخر مگر ميشود بهترين شعر را چند نفر انتخاب كنند؟ شعر بايد قبول عام يابد. مگر شعر حافظ داوري شد و در اذهان جاي گرفت؟ مردم بايد قضاوت كنند؟؟
با اين همه اين نيز بگذرد.
پاينده باشي