براي خاطرم غم آفريدند/طفيل چشم من نم آفريدند
چو صبح آنجا که من پرواز دارم/قفس بابال توأم آفريدند
عرق گل کرده ام از شرم هستي/مرا از چشم شبنم آفريدند
گهر موج آورد آيينه جوهر/دل بي آرزو کم آفريدند
(جهان خونريز بنياد است هشدار/سر سال از محرم آفريدند)
وداع غنچه را گل نام کردند/طرب را ماتم غم آفريدند
علاجي نيست داغ بندگي را/اگر بيشم وگر کم آفريدند
کف خاکي که بر بادش توان داد/به خون گل کرده آدم آفريدند
طلسم زندگي الفت بنا نيست/نفس را يکقلم رم آفريدند
اگر عالم براي خويش پيداست/براي من مرا هم آفريدند
چسان تابم سر از فرمان تسليم/که چون ابرويم از خم آفريدند
دلم بيدل ندارد چاره از داغ/نگين را بهر خاتم آفريدند
بيدل دهلوي
با سلام و آرزوي قبولي عزاداري هاي شما، التماس دعا.
امام زاده اي در خيابان نزديک دانشگاه بود و متاسفانه بنده نام مبارکشان را فراموش کردم، به خصوص اگه محضر ايشان شرف ياب شديد، نائب الزياره باشيد.