آري قراربود چون ساعاتي ازنيمه شب گذشت وسکوت بي خبري برآنان حاکم شد واولين دشمنشان يعني خواب به آنان حمله کرد ما نيز عمليات را شروع کنيم ولي آن صداها ازمقر فرماندهي بيشتر ميشد. معلوم بود خبر مهمي است. حال وهواي لحن گفتار آنان شنوده را با آنکه سخن را بدرستي نمي شنيد متوجه مي کرد امر بزرگي اتفاق افتاده است. ونا گاه سکوتي طولاني بين آنان حکم فرما شد حدود يک ساعت بعد من تنها در کنار فرماندهي که درخواست دوربين کرده بود متوجه شدم ايران قطعنامه 598 را پذيرفته است. غريو شادي سربازان را که متوجه جريان نامعلوم صلح شده بودند بعدا برايم تعريف کردند واين شروع يک جنگ تمام عياردرمنطقه حاج عمران شد به نام جنگ بزرگ سه کانيان (يعني سه چشمه) آه دلم ميگيرد وميگريد هنوز از چشمه خون سربازي که درپلاستيک آوردند ومن ديدم که پوتينهايش را چه تميز واکس زده و چه لبا س تميزي به تن کرده بود
آنچه خواننده ي اين سخنان رامتعجب ميکند پذيرش نا گهاني قطعنامه است .....ادامه دارد