سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 8:36 عصر جمعه 91/3/26

بنام خدا
سلام دوستان خوب. بعد از این همه مصیبت که این آخری واقعا برای خانواده ما باید مصیبت عظما باشد نوشتن برایم سخت شده است و واقعا دست و دلم به صفحه کلید نمی رود که چیزی بنویسم، از طرفی تعدادی از دوستان هم سر می زنند و چیز جدیدی نمی یابند و شرمنده آن‌ها می شوم. من در این چند وقته اصلا از اخبار و اطلاعات و فوتبال هم بدور بودم که دیشب در سرخاک که همه دور قبر میلاد جمع شده بودیم یکی گفت پای آقای .... هم به اختلاس فلان جا باز شده و او هم یک و نیم میلیارد گرفته و گفته به نمایندگان داده است یعنی خانه ملت! در اختلاس دیگر هم باز پای نمایندگان دوره قبل باز است و مبالغ اصلا بد جوری سرسام آور است که جوک درست شده است که شهرام جزایری گفته است که با این مبالغ من دیگر آفتابه دزد هستم! دولت قوه قضائیه را متهم به اختلاس می کند و  سازمان بازرسی  و قوه قضائیه صدر تا ذیل دولت را متهم به اختلاس می کنند و الخ. می خواهم بگویم ما را چه شده است که چنین بلاهایی به سرمان می آید و چنین افرادی با ظاهر موجه دستهایشان به بیت المال آلوده می شود و انگار نه انگار که حضرت امیر برای زیاده خواهی برادر نابینایش از بیت المال آتش به آن نزدیک کرده و او را از این کار بر حذر کرده است. آیا اختلاس کنندگان این داستان را نخوانده‌اند؟ بعید می دانم حتی یک نفر از آنان با این داستان بیگانه باشند. اما چرا چنین اتفاقاتی در این مملکت دارد می افتد؟ نمایندگانی که از این همه فیلتر شورای نگهبان عبور می کنند در مقابل هواهای نفسانی نمی توانند تقوا را رعایت کنند و دست درازی به بیت المال می کنند. باید ساز و کاری اندیشید تا چنین برنامه‌هایی اتفاق نیفتد. چرا و چگونه‌اش شاید خیلی سخت باشد اما مطبوعات اگر اجازه نوشتن پیدا کنند می توانند همان ابتدای کار که کجروی یکی آغاز شد به او تذکاری بدهند تا حساب دستش بیاید که جامعه را چشم بیداری باید و آن چشم بیدار باید مطبوعات به زعم من باشد، مخصوصا نمایندگان مجلس که در قانون این مملکت ناظری در حین نمایندگی ندارند. شاید کسان دیگری جور دیگری فکر کنند  و راه دیگری برای کنترل مسئولین نشان بدهند. نکته دیگر را اما من  این می دانم که درصد وطن پرستی ما بسیار پایین است زیرا در مسابقه فوتبال هم معمولا 75 دقیق تیم ملی را تشویق می کنیم و اگر نتیجه حاصل نشد 15 دقیقه آخر را هو می کنیم و یار دشمن می شویم، کجای دنیا را سراغ دارید که تا دقیقه 90 تیمشان را تشویق نمی کنند. یعنی فرقی بین کسی که دارد بازی می کند و کسی که دارد تشویق می کند وجود ندارد همه به فکر پیروزی هستند و تا آخرین ثانیه دست از تلاش برنمی دارند. اگر این جمله دکتر حسابی درست باشد که جهان سوم جایی است که اگر بخواهی مملکتت را آباد کنی باید خانه‌ات را خراب کنی و اگر بخواهی خانه‌ات را آباد کنی باید مملکتت را خراب کنی! پس مسئولین شاید توجیه‌اشان این باشد که هر کسی چند روزی نوبت اوست! پس در این چند روزه مسئولیت بار خویش را چنان ببندند که تا 10 نسل بعدشان هم بیمه باشد!! به یاد ندارم در زمان جنگ چنین دست درازی حتی به مقیاس یک بروی یک میلیون هم اتفاق افتاده باشد. در آخر فقط دعا می کنم که خداوند همه ما را از شر شیطان و هوای نفس حفظ کند. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 6:25 صبح چهارشنبه 91/3/10

بنام خدا
سلام دوستان گرامی. مثل این‌که این صفحات وبلاگ من شده است صفحه آگهی فوت و تسلیت و تعزیت. همیشه از سالهایی که به یک می رسند خاطره مرگ دارم. سال 51 در قره‌بنیاد روستای پدری اول آقای مهدی سپس عمو داود بابای همکلاسیم یوسف و به تواتر چند نفر دیگر به تصادف از دنیا رفتند و آن چنان شد که مردم از شدت عصبانیت مرده شورخانه ده را به آتش کشیدند. سال 61 چهار نفر از افراد ده بخاطر قاچاق چند کیلو تریاک به چوخه اعدام سپرده شدند. سال 71 رحمان پسر عمه‌ام و چند جوان دیگر باز به به تصادف تلف شدند. سال 81 آقام خدابیامرز و پسر‌عمه‌ام اسد از دنیا رفتند و اینک در سال 91  به چهلم عمه صدیقه  نرسیده‌ایم و سیاه از تن در نیاورده‌ایم که پسر خواهرم میلاد که  جمعه شب به سختی تصادف کرده بود و به کمای عمیق رفته بود از عمق کما به دنیای جدید پا گذاشت و بار غصه و غم‌هایش را برایمان گذاشت و رفت که رفت! آه از این سالهایی که یک دارند! جوان بود و خوش چهره و  بشدت رفیق باز. تنها پسر خانواده که قرار بود چشم و چراغ خانه باشد و قرار بود در پیری دستگیر آبجیم و شوهرش داود باشد. بسیار تلخ است جوان از دست دادن! اصلا نمی توانم باور کنم که میلاد در کنارمان نباشد. دانشجوی سال دوم حسابداری دانشگاه ازاد اسلامی واحد اراک  بود. دیروز که اعلامیه‌اش را با آن عکس رنگی و زیبایش چاپ کرده بودند عمو رحم خدا رو به داود کرد و گفت بیا داود این هم کارت عروسی میلاد!! قرار بود ازدواج کند با دختری از همسایگان که عاشق شده بود و قسمت نشد و دیدار به قیامت رفت. حالا دیگر میلاد عسگری هم به خیل صدهزارسالگان پیوسته است. این همه به سر و صورت زدن شاید از این باشد که ما از آن دنیا اطلاعاتی نداریم. نمی دانم مولی علی هم می گوید بزرگترین اسرار مرگ است! شاید در کنار پدرم یا عمو رمضان پدر داود و یا عمه صدیقه و اسد... قرار گرفته است. خدایا روحش را شاد کن و به ما و مخصوصا پدر و مادرش صبر عطا بفرما که از روایات است که صبر بر مصیبت اجر دارد. امروز ساعت 10 صبح  از منزلشان واقع در محله فوتبال اراک جنازه تشییع می شود و ساعت 15 الی 17 در مسجد سیدها مجلس ختم برای تذکار به ما زندگان برگزار می گردد. اگر توانستید و وقت داشتید  بدانید حضورتان تسلا بخش است. یا حق.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
46
:: بازدید دیروز ::
45
:: کل بازدیدها ::
356755

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::