سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 7:2 عصر دوشنبه 90/9/7

بنام خدا
سلام دوستان گرامیم. هفته دهم کلاسها رو به اتمام است و من خسته از کار زیاد روزشماری رسیدن به پایان کلاس ها را دارم. چقدر دلم برای یک روز تعطیل تنگ شده! چند مدتی است که دارم خودم را امتحان می کنم که ببینم توان حفظ کردن شعر جدیدی را دارم یا نه. فرازهایی از شیخ سمعان منطق الطیر را حفظ کرده ام و قسمتهایی از شعر عقاب مرحوم ناتل خانلری و یکی قصیده از رهی را نیز نیت دارم به اثبات عدم پیریم بیفزایم اگرچه می دانم پیری رسیده است و با تمام وجود احساسش می کنم.

آری ایلام در معرض سقوط بود و شلیک بی امان کاتیوشاها در بلندترین کوه مشرف به شهر خبر هجوم و فشار دشمن برای تصرف شهر را داشت. فرمانده لشکر 84 خرم آباد کفن پوشیده بود و با دست همه را سمت جلو می خواند. 9 روز تمام بود که در مقابل فشار بی امان عراقی ها دوام آورده بود. مقر لشگر 11 در معرض سقوط قرار داشت و شانس قرار گرفتن در بین کوهها باعث شد که دشمن نتواند آنجا را بگیرد. یک پل بزرگ قبل از مقر لشگر قرار داشت و توسط ارتشیان پایه هایش به مقدار زیادی تی ان تی متصل شده بود و آماده انفجار. پل عظیمی بود و اگر منفجر می شد دشمن نمی توانست به هیچ عنوان به ایلام دست یابد، اما تا آنجا 15 کیلومتری راه بود و باز سازی آن هزینه خیلی زیادی را طلب می کرد. بالاخره هوانیروز به کمک آمد و یک روز 4 فروند هیلیکوپتر کبری به مدد ایلام آمدند. و از منطقه بانروشان شروع به شکار تانکها در دشت صالح آباد کردند و کاری کردند کارستان! من نمی دانستم این سلاح اینقدر کارایی دارد. 36 موشک با خودش می آورد و هر موشک می تواند تانکی را هدف قرار دهد. تقریبا تمام تانکهای عراقی را از صبح تا ظهر زدند و ارتش و سپاه در بعد از ظهر صالح آباد را از شر دشمنان آزاد کرد و عراقی ها ناامید از تصرف ایلام تا پشت مرز میمک به عقب رفتند و چه شیرین بود پیروزی!  خبرهای خوشی بعد از حمله دشمن به اسلام آباد به گوش رسید. تعدادی از ما آماده شده بودیم که سر خود به اسلام آباد برویم که گفتند لازم نیست و لشگر 27 حضرت رسول آنجا مسقر شده است و کار دشمن را یکسره کرده است.  کارمان شده بود در پادگان گپ و گفتگو با دوستان دانشجو. تا خبر آوردند دشمن از جبهه ارکواز حمله کرده و ارتفاع سفید کوه را فتح کرده. فکر کنم داشتیم به 7 یا 8 مرداد نزدیک می شدیم. فردا بخطمان کردند و از جبهه ارکواز به امام زاده پیرممد رفتیم برای آزادی سفید کوه. من در دسته 3 قرار داشتم و فرمانده دسته ام سرباز 27 ماه خدمتی به نام غلامی بود. رضا صفاپور تهرانی کمک بیسیم چی من بود و یک بیسیم اسلسان آمریکایی تحویل گرفتم. سلیمان عزیزی فردی خودخواه از فامیل خویش را به عنوان رئیس من معرفی کرد اتفاقا فامیلش نظری بود و تا کلاس پنج نیز بیشتر درس نخوانده بود اما از ان گیرها بود که نگو و نپرس و مرتب جلو دوستان دانشجویم مرا صدا می کرد و می گفت بیسیمت کو! که من هم نشان می دادم. جوان بودم و این امر و نهی ها را نمی تابیدم. مخصوصا از این آقای نظری!

ادامه دارد


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
19
:: بازدید دیروز ::
21
:: کل بازدیدها ::
357770

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::