• وبلاگ : ياد باد آن روزگاران
  • يادداشت : آتش
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام شما داداش علي دايي نيستيد؟
    + عسگري(از کاشان) 
    تا نسوزم/ تا نسوزانم/ تا مبادا بي هوا خاموش.../ پس چگونه/ بي امان روشن نگه دارم/ سالها اين پاره آتش را/ در کف دستم؟/ تا بدانم همچنان هستم! ....قيصر امين پور...

    سلام

    من راستش دستم اگه در زنده بودن قيصر بهش مي رسيد نمي دونم مي كشتمش يا نه كه ديگه دوستي براي من شعراي غمگين و پوچ و بي معني شو نفرسته

    برميداره از قيصر امين پور هرچي بيخودي و داغونه مي نويسه

    ماركو راست مي گه والا

    چي كشيدي شما تا تونستي تو اين رشته عجيب مدرك بگيري ...و غريب تر اينكه با اين مدرك شعر هم مي گي ...
    + نظري 
    سلام استاد حق با شماست نوشتن يادداشت در پارسي بلاگ آنقدر مشکل شده که ما هم بايد به بلاگفا کوچ کنيم!!!!!

    علي محمد جان سلام .

    نمي دانم چطور شده اما من دو سه روز قبل برايت نظر خودم را درباره

    شعر زنده ياد امين پور نوشته بدم كه گويا ثبت نشده .

    به هر حال انتخابت عالي است .

    سلام دكتر جان

    شعر نابي بود

    به عقل ناقص ما همين رسيد اونم دريغ نكرديم

    در مورد كامنتتون توي وبلاگ حقير هم حق با شماست تكرار اشتباهات تكرار تاريخ رو در بر داره .

    هر چند كه ماجرا در مورد نظام قبل هم تكرار تاريخ بود

    سلام دكتر عزيز

    شعر جالبي بود ولي از هر دري سخني داشت از ريال و عدل تا عقل و عشق و در نهايت علي .